شعر از حضرت حافظ

ساخت وبلاگ

مزن بر دل زنوک غمزه تیرم

که پیش چشم بیمارت بمیرم

نصاب حسن در حد کمال است

زکاتم ده که مسکین و فقیرم

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی

به سیب بوستان و شهد و شیرم

چنان پر شد فضای سینه از دوست

که فکر خویش گم شد از ضمیرم

قدح پر کن که من در دولت عشق

جوان بخت جهانم گر چه پیرم

قراری بسته ام با می فروشان

که روز غم بجز ساغر نگیرم

مبادا جز حساب مطرب و می

اگر نقشی کشد کلک دبیرم

در این غوغا که کس کس را نپرسد

من از پیر مغان منت پذیرم

خوشا آن دم کز استغنای مستی

فراغت باشد از شاه و وزیرم

من آن مرغم که هر شام و سحرگاه

ز بام عرش می آید صفیرم

چو حافظ گنج او در سینه دارم

اگرچه مدعی بیند حقیرم

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه 22 مهر1389ساعت 0:6 قبل از ظهر  توسط میثم  |  آرشیو نظرات

فال زندگی من1

فال حافظ برای زندگی و تصمیم خودم

 

 لطفا نظراتتون رو بزارین چون تو تصمیم گیری  کمکم میکنه

برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است

مرا فتاده دل از ره، تو را چه افتادست

میان او که خدا  آفریده است از هیچ

دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست

به کام تا نرساند مرا لبش چون نای

نصیحت همه عالم به گوش من باد است

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست

اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست

اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آبادست

دلا منال ز بیداد  و جور یار که یار

تو را نصیب همین کرد و این از آن  دادست

برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ

کزین فسانه و افسون مرا بسی یاد است

انجمن تایگر...
ما را در سایت انجمن تایگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ♕ WHiTE TiGer ♕ sanplay بازدید : 133 تاريخ : جمعه 15 اسفند 1393 ساعت: 3:29